loading...
هیئت فاطمیون
هیئت فاطمیون بازدید : 156 سه شنبه 27 بهمن 1394 نظرات (0)

پرسش :

 چرا به امام حسين ـ عليه السّلام ـ ثار الله مي‌گويند و چه كسي اين لقب را به ايشان داده است؟

 

 

پاسخ :

 «ثار» در لغت هم به معني خون آمده است و هم به معني طلب و انتقام گرفتن از خون كسي كه به دست ديگران كشته شده است.[1]

ثار الله از دو واژه ثار و الله تشكيل يافته و يكي از القاب امام حسين ـ عليه السّلام ـ مي‌باشدكه در زيارت عاشورا با اين لقب آن حضرت را زيارت مي‌كنيم. ثارالله: يعني (طلب دمه الله) كسي كه طالب خون او خداست و انتقام از قاتلين او را خداوند خواهد گرفت.[2]

يكي ديگر از معاني آن يعني كسي كه در راه خدا كشته شود و خويشاوندان و خاندانش در اين راه كشته شود.

مرحوم مجلسي در شرح جمله الوتر الموتور چنين نوشته است: وتر الله اي الفرد المتفرد في الكمال من نوع البشر في عصره الشريف او المراد ثار الله اي الذي الله تعالي طالبُ دَمِه و الموتور قتيلُ له، قتيلُ فلم يدرك بدمهِ؛ يعني فردي كه در راه خدا به شهادت مي‌رسد با اين كيفيت از تمام بشر و در عصرش منحصراً اوست و يا مراد از آن همان ثار الله است كه به معني كسي است كه طالب خون او خداوند است، و موتور به معناي كشته شدن در راه خداوند و كشته‌ شده‌اي است كه خونش را انتقام نگرفته باشند، بلكه فقط خداوند است كه انتقام خونش را از قاتلين مي‌گيرد.[3]

و احتمال دارد معناي ثارالله چنين باشد، خوني كه صاحب آن خداوند است و ولي دم او خداوند است. چنان كه در بحث قتل عمد و غير آن از آن به اولياء دم تعبير مي‌آورند. در اينجا نيز ولي دم خون حسين و انصارش خداوند است. چون خون حسين در راه خدا و براي حفظ قرآن و تماميت اسلام ريخته شده و خالصاً و مخلصاًلله بوده است و در نهايت درجه اخلاص با تمام وجود براي خداوند بوده است. لذا اين خون و اين شهيدان خدائي هستند. بنابراين انتقام آن نيز بايد از طرف خداوند باشد‌، يا اينكه چون امام حسين ـ عليه السّلام ـ حجت خداوند بر زمين و ولي مطلق حق بود و مردم او را كشتند و زمين را از حجت حق خالي كردند بنابراين خداوند انتقام حجتش را از قاتلين او خواهد گرفت. امّا درباره اينكه اين لقب را چه كسي به امام حسين ـ عليه السّلام ـ داده است بايد عرض شود كه چون سند زيارت عاشورا قدسي است، يعني زيارت عاشورا كه زيارت امام حسين ـ عليه السّلام ـ است از طرف خداوند به ائمه رسيده است و‌ آنرا پيامبر اكرم از جبرئيل گرفته و جبرئيل آن را از خداوند ياد گرفته است و از طريق معصومين به ما آموخته‌اند تا آن حضرت را زيارت كنيم،[4] بر اين اساس اين لقب را خداوند به امام حسين ـ عليه السّلام ـ داده است و چه لقب زيبايي است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. منشور نينوا، مجيد حيدري.

2. حماسه سياسي تاريخي زيارت عاشورا، محمد رسول دريايي.

--------------------------------------------------------------------------------

[1] . عبدالسلام محمد هارون، مقابيس اللغه، ج1.

[2] . ابن المنظور، لسان العرب، ج4، واژه ثار.

[3] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، موسسه الوفا، چاپ دوم، 1403، ج98، ص154.

[4] . ر.ك: قمي، عباس، مفاتيح الجنان، و سيد بن طاووس، اقبال، قم، مركز نشر تبليغات اسلامي، 1416، ج3، ص 55؛ و دريايي، محمدرسول، حماسه سياسي تاريخي زيارت عاشورا، تهران، انتشارات جعفري، 1371، ص12 ـ 13.

هیئت فاطمیون بازدید : 193 جمعه 13 آذر 1394 نظرات (0)

حماسه حسینی مجموعه ای مشتمل بر همه سخنرانی ها و یادداشت های استاد شهید آیت اللّه مرتضی مطهری درباره حادثه کربلا است. این کتاب در چاپ های اولیه در سه جلد انتشار یافت، ولی در چاپ های اخیر در دو مجلد ارائه گردیده است. جلد اول این مجموعه شامل هفت فصل است. فصل اول با عنوان «حماسه حسینی»، مجموعه سه سخنرانی استاد شهید می باشد که تحت همین عنوان ایراد شده است. فصل دوم را سخنرانی های استاد تحت عنوان «تحریفات در واقعه تاریخی کربلا» تشکیل می دهد.


نام کتاب : حماسه حسینی جلد اول

نوع فایل : pdf

تعداد صفحات : 446

نویسنده : شهید آیت اللّه مرتضی مطهری

حجم فایل : 5 مگابایت

دریافت جلد اول


نام کتاب : حماسه حسینی جلد دوم

نوع فایل : pdf

تعداد صفحات : 308

نویسنده : شهید آیت اللّه مرتضی مطهری

حجم فایل : 4.18 مگابایت

دریافت جلد دوم

هیئت فاطمیون بازدید : 151 جمعه 13 آذر 1394 نظرات (0)

پرسش :

 شهادت امام حسین(ع) عمل اختیاری بود یا مقدّر شده بود؟

 

 

پاسخ :

 قبل از پاسخ، ابتدا لازم است معنای قضا و قدر را بیان کنیم. قََدَر یعنی اندازه و اندازه گیری و تعیین حدّ و حدود چیزی. تقدیر در اصطلاح به این معنا است که خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده، آن را بر اساس اندازه گیری و محاسبه و سنجش قرار داده است.

قضا یعنی حکم و حتمیت. در نظام آفرینش،‌ موجودات از چندین راه ممکن است به وجود بیایند، مثلاً اگر به خانة شما از چند کوچه راه باشد، ورود به آن جا از چند راه ممکن است. حال اگر از میان چندین راه ممکن، علل و اسباب یکی از آن‌ها فراهم شد و تنها همان تحقق یافت،‌ این مرحله را قضا می نامند.

خداوند برای هر موجودی، اسباب هایی قرار داده که هستی و ویژگی‌های موجود بستگی به آن علت‌‌ها دارد. هر چه در جهان پدید می آید، بدون رابطه با قبل و بعد و فقط اتفاقی و بی حساب نیست. همان گونه که در بارش برف و باران عواملی دخالت دارد و هرگز چنین کاری بی علل و اسباب انجام نمی پذیرد، کارهای بشر از روی تصادف و اتفاق سر نمی زند، بلکه نخست چیزی را تصور می کند، سپس به آن می اندیشد و پس از آن که فایدة واقعی یا پنداری آن را پذیرفت،‌ به انجام آن می کوشد. پس هر حادثه ای در جهان علت و سببی دارد و این نظامی است تخلف ناپذیر و خداوند چنین مقرّر کرده است.

این مسئله با اصل آزادی و اختیار انسان ناهمگونی ندارد،‌زیرا اختیار و آزادی یکی از اسباب و علل جهان است؛ یعنی خداوند خواسته و مقدّر کرده که بشر کارهای خود را به اراده و انتخاب خود انجام دهد، و سرنوشت خویش را رقم زند. این که می گوییم کارهای انسان هم به اختیار او است و هم قضا و قدر الهی دخالت دارد، به همین معنی است که خدا اراده فرموده و مقدّر کرده که بشر در تعیین سرنوشت خود مؤثر باشد. خداوند برای حوادث جهان، علل و اسبابی مقدّر کرده،‌در مورد افعال انسانی،‌عقل و اراده و اختیار از جملة آن اسباب است اما آنچه که انسان با اختیار خود از میان تقدیرهای مختلف برگزیند، قضای الهی است.

بشر در کارهای ارادی خود مانند سنگ نیست که او را از بالا به پایین رها کرده باشند و تحت تأثیر جاذبة زمین خواه نا خواه به طرف زمین سقوط کند. نیز مانند گیاه نیست که فقط یک راه دارد و همین که در وضع رشد و نمو قرار گرفت، خواه ناخواه مواد غذایی را جذب و راه رشد و نمو را طی ‌کند. هم چنین مانند حیوان نیست که به حکم غریزه کارهایی انجام دهد. بشر همیشه خود را بر سر چهار راه هایی می بیند و هیچ گونه اجباری که فقط یکی از آن‌ها را انتخاب کند ندارد و سایر راه ها بر او بسته نیست. انتخاب یکی از آن‌ها به نظر و فکر و ارادة او مربوط است؛ یعنی طرز فکر و انتخاب او است که یک راه خاص را معیّن می‌کند، و این همان قضا و قدر الهی خواهد بود،(1)

در این جا شخصیت و صفات اخلاقی و روحی و پیشینة تربیتی و موروثی و میزان عقل و دور اندیشی بشر به میان می آید و معلوم می‌شود که آیندة سعادت بخش یا شقاوت بار هر کس تا چه اندازه مربوط به شخصیت و صفات روحی و ملکات اخلاقی و قدرت عقلی و علمی او است،‌ و بالاخره به راهی که انتخاب می‌کند.

تفاوتی که میان بشر و آتش که می سوزاند و‌آب که غرق می‌کند و گیاه که می روید و حیوان که راه می رود وجود دارد، این است که انسان انتخاب می‌کند. او همیشه در برابر چند کار و چند راه قرار گرفته، در قطعیت یافتن یک راه و یک کار، خواست او مؤثر است.

انسان، عملی را که با غریزه طبیعی و حیوانی او هماهنگ است و هیچ مانعی برای آن وجود ندارد، به حکم تشخیص و مصلحت اندیشی قادر است ترک کند (مانند ترک گناهان) همچنین کاری را که مخالف خواسته‌های او است و هیچ گونه عامل اجبار کنندة بیرونی وجود ندارد، به حکم مصلحت اندیشی و نیروی خرد می‌تواند انجام دهد مانند خوردن دارو و حاضر شدن برای عمل جراحی.

پس تقدیر خداوندی این است که بشر افعال خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر او را مجبور سازد.

انسان فقط یک سرنوشت حتمی ندارد، بلکه سرنوشت های گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آن‌ها جانشین دیگری گردد. در تعیین و حتمی شدن یکی از آنها، ارادة شخص تأثیر جدی دارد، مثلاً اگر بیمار شود، سرنوشت او بستگی به درمان دارد. اگر اقدام کند، ممکن است معالجه شود و اگر اقدام نکند، از بین می‌رود. حتمی شدن یکی از آن دو، به اختیار خودش می‌باشد.

امام علی(ع) از پای دیوار کجی برخاست و کنار دیوار دیگری نشست. گفتند: آیا از قضای الهی فرار می کنی؟ پاسخ داد: "از قضای خدا به قَدَر وی و قضای دیگری فرار می کنم".(2) یعنی قضا و قدر معیّن کرده که هر چیزی اثر خود را داشته باشد و من با آگاهی که دارم، راهی را انتخاب می کنم که اثر خوب داشته باشد.

اما امام حسین(ع)، با علم و آگاهی و به خاطر رسوا کردن بنی‌امیه و عمل به دستور جدّ بزرگوارش (که سکوت در مقابل حاکم ستمگرِ بدعت‌گذار را جایز ندانسته بود)(3) حاضر نشد با یزید بیعت کند و به جوار خانة خدا پناهنده شد. در آن جا نامه‌های بی‌شمار کوفیان را دریافت کرد و وقتی مکه را نا امن دید، در جواب دعوت مردم کوفه، به سوی آن شهر رهسپار شد، ولی سپاه «عبیدالله» مانع ورود ایشان به کوفه گشت و به اجبار ایشان را به کربلا برد. در آن جا امام را بین دو راه آزاد گذاشت: بیعت ذلیلانه با یزید، یا رو به رو شدن با شمشیرهای سپاه عبیداالله. امام راه دوم را انتخاب کرد.(4) بنابراین راهی که امام برمی‌گزیند، هم اختیاری است و هم تقدیر الهی است و میان تقدیر الهی و انتخاب او نه تنها تضادی نیست، بلکه همخوانی دارند.

حضرت می‌فرماید: «قد شاءالله أن یرانی مقتولاً مذبوحاً ظلماً و عدواناً؛ خداوند می‌خواهد مرا کشتة‌سربریده، بناحق و ستمدیده ببیند».(5)

کلام حضرت بیانگر اراده و مشیت خداوند در مورد بندگان اوست. خداوند می‌خواهد همه بندگان رهرو صراط مستقیم باشند. خدا آنان را به پیمودن این راه امر کرده، از آنها پیمان گرفته که رهرو این راه باشید،(6) ولی انسان‌ها را آزاد گذارده که به خواست خدا عمل کنند یا عصیان کرده و راه دیگری در پیش گیرند.

در مورد امام حسین(ع) هم خداوند می‌خواست بهترین راه را برگزیند که نتیجه و عاقبت آن کشته شدن مظلومانه بود، ولی امام حسین در انتخاب آن راه مجبور نبود.

حضرت خود را آزاد می‌دانست، ولی فقط اراده و خواست خدا را می‌پسندید، زیرا خواست خدا را بهترین سرنوشت و عاقبت می‌دانست. متأسفانه کافران و مشرکان هستند که با استناد به تقدیر و جبر می‌خواهند گمراهی خود را توجیه کنند و می‌گویند:

«لو شاء الله ما أشرکنا و لا آباؤنا...؛ اگر خدا می‌خواست، ما و پدرانمان مشرک نمی‌شدیم»!(7)

منظور آنان این است که مشرک شدن ما به تقدیر الهی و بدون اختیار بوده است،‌هم چنان که قرآن از آنان نقل می‌‌کند: «لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شیء نحن و لا آباؤنا و لا حرّمنا من دونه من شیء؛ اگر خدا می‌خواست، ما و پدرانمان غیر از خدا را عبادت نمی‌کردیم و بدون اجازة او چیزی را حرام نمی‌شمردیم»(8)، یعنی عبادت بت‌ها توسط ما تقدیر و قضای حتمی بوده، قدرت سرپیچی نداشته‌ایم، ولی خداوند چنین اراده و مشیتی را از خود نفی کرده و می‌فرماید: «لو شاء الله لهداکم اجمعین؛ اگر خدا می‌خواست، همه شما را هدایت می‌کرد».(9)

اگر خداوند بخواهد به صورت اجبار انسان‌ها را به راهی ببرد،‌ مطمئناً به راه ایمان و بندگی اجبار می‌کرد، نه به سوی کفر و گمراهی در عین حال خدا ایمان اجباری را نمی‌پسندد و ایمانی را می‌خواهد که از روی اراده و انتخاب باشد و این ارزشمند است،‌نه ایمان اجباری.

پس خداوند وقتی ایمان جبری نخواهد و ارادة قطعی و تخلف ناپذیرش بر هدایت شدن اجباری مردم تعلق نگیرد، ارادة قطعی او بر کفر کافران و شرک مشرکان تعلق نخواهد گرفت، زیرا چنین اراده‌ای علاوه بر آن که جبر را حاکم می‌کند و مخالف دستور الهی است (که به ایمان امر کرده است) و فرستادن پیامبران را بی فایده می‌کند و...، ظلم می‌باشد اما خداوند از ظلم و ستم پیراسته است. پس نه کفر کافران به تقدیر حتمی است (که اراده انسان در آن نباشد) و نه ایمان مؤمنان، چون در این صورت نه کفر آنان گناه بود و نه ایمان ایشان ارزش داشت.

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی‌نوشت‌ها:

1. مرتضی مطهری، مجموعه آثار (انسان و سرنوشت) ص 385؛ مؤسسه در راه حق، بیست پاسخ، (8) ص 17.

2. توحید صدوق، ص 369.

3. بحارالانوار،‌ج44، ص 382.

4. موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 425.

5. همان،‌ص 293.

6. مائده (5) آیه 6؛ یس (36) آیه 60.

7. انعام(6) آیه 148.

8. نحل (16) ، آیه 35.

9. انعام،‌ آیه149.

هیئت فاطمیون بازدید : 160 شنبه 16 آبان 1394 نظرات (0)

پرسش :

چرا قبر امام حسين ـ عليه السّلام ـ شش گوشه دارد؟

 

 

پاسخ :

 در ميان اقوال مورخان دربارة چگونگي دفن حضرت سيد الشهداء ـ عليه السّلام ـ و ياران باوفاي آن حضرت اندك تفاوتي، ديده مي‌شود؛ جهت روشن شدن موضوع به تشريح بعضي از آنها مي‌پردازيم:

الف. مرحوم مفيد پس از ذكر اسامي هفده نفر از شهيدان بني‌هاشم كه همگي از برادران و برادرزادگان و عموزادگان امام حسين ـ عليه السّلام ـ بودند، مي‌فرمايد: آنان پايين پاي آن حضرت در يك قبر (گودي بزرگ) دفن شدند و هيچ اثري از قبر آنان نيست و فقط زائران با اشاره به زمين در طرف پاي امام ـ عليه السّلام ـ آنان را زيارت مي‌كنند و علي بن الحسين ـ عليهم السّلام ـ (علي اكبر) از جملة آنان است، برخي گفته‌اند: محل دفن علي اكبر نسبت به قبر امام حسين ـ عليه السّلام ـ نزديك‌ترين محل است.[1]

ب. و نيز مي‌گويد: ‌پس از بازگشت عمر بن سعد از كربلا، جماعتي از بني‌اسد كه در غاضريه سكونت داشتند، آمده و بر پيكر امام حسين ـ عليه السّلام ـ و يارانش نماز گذاردند و آن حضرت را همان جايي كه الآن قبر اوست دفن كردند و علي ابن الحسين (علي اكبر) ـ عليه السّلام ـ را در پايين پاي پدر به خاك سپردند، سپس براي ديگر شهيدان از اهل بيت و اصحاب، حفيره‌اي كندند و همة آنان را در آن حفيره به صورت دسته جمعي دفن كردند و عباس بن علي ـ عليه السّلام ـ را در راه غاضريّه، در همان محلي كه به شهادت رسيد و اكنون قبر اوست به خاك سپردند.[2]

ج. در بعضي از روايات آمده است: امام سجاد ـ عليه السّلام ـ (با قدرت امامت و ولايت) به كربلا آمد و بني‌اسد را سرگردان يافت، چون كه ميان سرها و بدن‌ها جدايي افتاده بود و آنها راهي براي شناخت نداشتند، امام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ از تصميم خود براي دفن شهيدان خبر داد، آن گاه به جانب جسم پدر رفت، با وي معانقه كرد و با صداي بلند گريست، سپس به سويي رفت و با كنار زدن مقداري كمي خاك قبري آماده ظاهر شد، به تنهايي پدر را در قبر گذاشت و فرمود: با من كسي هست كه مرا كمك كند و بعد از هموار كردن قبر، روي آن نوشت: «هذا قبر الحسين بن علي بن ابي طالب الّذي قتلوه عطشاناً غريباً»؛ اين قبر حسين بن علي بن ابي طالب است، آن حسيني كه او را با لب تشنه و غريبانه كشتند. پس از فراغت از دفن پدر به سراغ عمويش عباس ـ عليه السّلام ـ رفت و آن بزرگوار را نيز به تنهايي به خاك سپرد.

سپس به بني‌اسد دستور داد تا دو حفره آماده كنند، در يكي از آنها بني‌هاشم و در ديگري ساير شهيدان را به خاك سپردند، نزديك‌ترين شهيدان به امام حسين ـ عليه السّلام ـ فرزندش علي اكبر ـ عليه السّلام ـ است؛[3] امام صادق ـ عليه السّلام ـ در اينباره به عبدالله بن حمّاد بصري فرموده است: امام حسين ـ عليه السّلام ـ را غريبانه كشتند، بر او مي‌گريد كسي كه او را زيارت كند غمگين مي‌شود و كسي كه نمي‌تواند او را زيارت كند دلش مي‌سوزد براي كسي كه قبر پسرش را در پايين پايش مشاهده كند.[4]

گر چه بعضي از مطالب در كيفيت به خاك سپاري امام حسين ـ عليه السّلام ـ و اين كه چه كسي امام حسين ـ عليه السّلام ـ را دفن كرده، در اين نقل‌ها متفاوت است، ولي از مجموع آنها يك نكته قابل استفاده است كه به عنوادن نتيجه ارائه مي‌گردد و آن اين كه: قبر علي اكبر ـ عليه السّلام ـ در پايين پاي امام حسين ـ عليه السّلام ـ قرار دارد.

نتيجه: بنابراين مي‌توان ادعا كرد كه ضريح كوچكي كه بر ضريح حضرت سيدالشهدا ـ عليه السّلام ـ متصل است و در طرف پايين پاي آن حضرت قرار دارد و از مجموع دو ضريح يك ضريح شش گوشه درست شده به احترام علي اكبر ـ عليه السّلام ـ و به نام آن حضرت است.

عبدالرّزاق حسني ضريح امام حسين ـ عليه السّلام ـ را چنين توصيف كرده است:

«ضريح امام حسين ـ عليه السّلام ـ عبارت است از: يك بلندي (صندوق مانند) چوبي كه به عاج زينت شده و روي آن دو مشبك[5] قرار دارد،‌ مشبك داخلي از فولاد گران قيمت و مشبك خارجي از نقرة‌ روشن سفيد است... به مشبك خارجي مشبك ديگري بدون اين كه مانعي بين آن دو باشد، متصل است و فقط از هر طرف به اندازة ‌يك متر كوتاه‌تر از مشبك خارجي متعلق به امام حسين ـ عليه السّلام ـ است و زير آن مشبّك قبر علي بن الحسين ـ عليهم السّلام ـ است كه همراه پدر در يك روز شهيد شده و در كنار پدر دفن گرديده است.[6]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. الارشاد، شيخ مفيد.

2. مقتل الحسين، عبدالرزاق موسوي مقدم.

3. موجز تاريخ البلدان العرافيه، عبدالرزاق حسني.

--------------------------------------------------------------------------------

[1] . مفيد، الارشاد، سلسلة مؤلفات شيخ مفيد، دار المفيد للطباعة و النصر و التوزيع، ج11، صص 125 ـ 126، جزء 2.

[2] . مفيد، همان، ص 114؛ خليلي، ‌جعفر، موسوعة العتبات المقدسه قم-كربلا، بيروت، منشورات مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1407 ق، ص 73، جزء8.

[3] . عبدالرزاق الموسوي، المقرم، مقتل الحسين ـ عليه السّلام ـ ، تهران، قسم الدراسات الاسلاميه، مؤسسه البعثة، ص320 ـ 321.

[4] . قمي، جعفر بن محمد، ابن قولويه، كامل الزيارات، مؤسسه نشر الفقاهه، چاپ اول، 1417 ق، صص 537 ـ 538، المقرم، همان، ص321.

[5] . هر چيز سوراخ، سوراخ پنجره مانند را مشبك ‌گويند.

[6] . خليلي، جعفر، موسوعة العتبات المقدسه، قسم كربلا، جزء 8، بيروت، منشورات مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، ص 182، به نقل از حسني، عبدالرزاق، موجز تاريخ البلدان العراقيّه.

هیئت فاطمیون بازدید : 157 جمعه 15 آبان 1394 نظرات (0)

پرسش :

 چرا دنباله امامان بعد از امام حسين(عليه السلام) از فرزندان و خاندان امام حسن(عليه السلام) شروع نشده است؟

 

 

پاسخ :

 از متون ديني و روايات استفاده مي‏شود كه امامان معصوم(ع) توسط خداوند به امامت و رهبري منصوب شده‏اند. بدين گونه نبوده است كه ائمه(ع) فرزندان خويش را به عنوان رهبر منصوب نمايند و يا مردم در انتخاب آن‏ها نقش داشته باشند؛ تا گفته شود چرا بعد از امام حسين(ع) امامان از فرزندان امام حسن(ع) گزينش نشده و امامت به فرزندان وي منتقل نشده است.

در اسلام امامت و رهبري از اهمّيّت ويژه‏اي برخوردار است تا آن جا كه از آن به عنوان عهد الهي ياد شده است.(1) اين مقام بايد به كساني داده شود كه لياقت و شايستگي‏هاي ذاتي و اكتسابي داشته باشند. خداوند خطاب به حضرت ابراهيم(ع) كه خواسته بود منصب امامت به فرزندان و دودمان وي منتقل شود فرمودند: ".. لاينال عهدي الظّالمين؛(2) پيمان من - يعني امامت - هرگز به ستمكاران نمي‏رسد". اين آيه بيانگر عظمت و بزرگي اين مقام است.

انتصاب رهبر از سوي خداوند بهترين گزينه و راهكار معقول و منطقي است، زيرا خداوند مصالح و مفاسد مردم را دانسته و كساني را براي رهبري گزينش مي‏كند كه لياقت داشته باشند: "اللَّه أعلم حيث يجعل رسالته".(3)

به سبب لياقت و قابليّت‏هاي امامان معصوم(ع) بود كه آن‏ها حكومت و مرجعيت ديني را حق خود مي‏دانستند، چنان كه امام حسين(ع) در برابر فرماندار مدينه بدان تصريح نمود.(4) بنابراين امامت بر اساس شايستگي اعطا شده به آن شايستگي‏ها خداوند آگاهي دارد و اين شايستگي‏ها در اولاد امام حسين(ع) وجود داشت.

در بعضي از روايات تصريح شده است كه ائمه(ع) به دستور خداوند به منصب امامت و رهبري منصوب شده‏اند و اسامي نيز بيان شده است.

جابربن عبداللَّه انصاري از پيامبر اسلام(ص) در خصوص پيشوايان بعد از حضرت پرسيد كه از فرزندان علي بن ابي طالب چه كساني جانشينان شما هستند؟

فرمودند: "حسن و حسين (كه آقاي جوانان اهل بهشت هستند) سپس زين العابدين، پس از او باقر محمد بن علي (كه او را ملاقات خواهي كرد. هرگاه او را ملاقات نمودي، سلام مرا به او برسان) پس از او جعفر فرزند محمد، پس از او موسي فرزند جعفر، پس از او علي فرزند موسي، سپس محمد بن علي و پس از او علي بن محمد، سپس حسن بن علي و پس از او فرزندش مهدي. او كسي است كه جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد، بعد از آن كه پر از ظلم و جور شده است. اي جابر! آن‏ها خلفا و جانشينان من از فرزندان و عترت من هستند. هر كس آن‏ها را اطاعت كند، مرا اطاعت كرده و هر كس آنان را نافرماني نمايد، مرا نافرماني كرده است. هر كس يكي و يا همه آن‏ها را انكار كند، گويا مرا انكار نموده است. به وجود آن‏ها خداوند جهان را نگهداشته است و حفظ و بقاي جهان نيز به واسطه آن‏ها حفظ مي‏شود تا زماني كه خدا بخواهد".(5)

پي نوشت‏ها:

1.بقره (2) آيه 124؛ پيام قرآن، ج 9، ص 27.

2.همان، آيه 124.

3.انعام (6) آيه 124.

4.مثيرالاحزان، ص 24.

5.بحارالانوار، ج 27، ص 119 - 120.

WWW. eporsesh.com

درباره ما
Profile Pic
امام خامنه ای (مدظله العالی) : امام حسین (ع) معلم مقاومت آگاهانه است. هیئت فاطمیون در سال 1391 به همت عاشقان ثارالله (رهروان امام و شهدا) در دانشگاه فرهنگیان پردیس علامه امینی (ره) تاسیس شد و ان شاء الله با عنایات امام عصر (عج) و با رویکرد ارزشی و انقلابی به کار خود ادامه خواهد داد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    سطح وبلاگ را چگونه ارزیابی میکنید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 60
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 7
  • بازدید ماه : 7
  • بازدید سال : 95
  • بازدید کلی : 147,449
  • نوای فاطمه